• وبلاگ : هنوزم در پي اونم
  • يادداشت : گفته بودم
  • نظرات : 0 خصوصي ، 3 عمومي
  • ساعت دماسنج

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + ستاره 
    پر از اشک بود به من نگاه کرد و گفت:فقط امروز
    براي مدت
    زيادي از برم مي روي بگو که دوستت دارم به چشمانش
    خيره شدم قطره هاي اشک را از چشمانش زدودم وبر لبانش بوسه اي
    زدم اما نگفتم که دوستش دارم روزي که به سوي او رفتم آنقدر خوشحال
    شد که خود رابه آغوش من انداخت وسرش را بر روي سينه ام فشرد و
    گفت امروز بگو دوستم داري دستهاي سفيدو بلندش راگرفتم اما باز

    نگفتم که دوستش دارم.ماهها گذشت در بستر بيماري افتاد با چندشاخه
    گل ميخک سرخ به ديدارش